سفارش تبلیغ
صبا ویژن

والفجر

عاقبت فتنه گران

خیلی خنده‌دارآخر و عاقبت اصلاح‌طلبی آمریکایی!
عاقبت بخیری سرنوشتیه که نصیب هرکسی نمی‌شه.
در عاقبت بخیر شدن آدم‌ها خیلی چیزها نقش داره که شاید بعضی از مهمترین‌شان این ها باشد: اصالت پدر و مادر، لقمه حلال، دوست و رفیق و اطرافیان.

دو - سه روز پیش که اکبر گنجی، از اعضای اتاق فکر نفاق سبز! و یکی از ابوذرهای میر حسین موسوی! در BBC فارسی نظریات نخ‌نمای سکولاریستی خودش را نشخوار می‌کرد و همچون سلمان رشدی ملعون، قرآن و اهلبیت(ع) و امام زمان(عج) را به سخره و کنایه گرفت، به یاد موضوع عاقبت بخیری افتادم.

در این چند ماهه آدم‌های زیادی را دیده‌ایم که عاقبتی پیدا کردند که نه دنیایی برایشان ماند و نه آخرتی.
البته نه این‌که بخواهم قضاوت شخصی کنم و یا به قول برخی دوستان منتقد، جای خدا تصمیم بگیرم! نه؛ ولی وقتی نوع رفتارها و دیدگاه‌ها و عقاید و در کل، سمت و سوی سیر زندگی‌شان را می‌بینم، فهمیدن عاقبت به خیر نشدنشان زیاد هم سخت نیست.

اکبر گنجی، کسی که به گفته یکی از هم‌پالکی‌هایش [عطا الله مهاجرانی (وزیر فرهنگ و ارشاد دولت خاتمی)] خود را مغز متفکر جریان سبز [نفاق] در کشور دانسته و برای خود و تعدادی از رفقایش، جایگاهی چون ابوذر برای میر حسین موسوی می‌تراشد! یقین کردم که جز خدا به کسی نباید تکیه کرد.

وقتی مغزهای متفکر به اصطلاح جنبش سبز! این آقایان باشند، اهانت به امام خمینی(ره) که هیچ، حرمت‌شکنی در عاشورا برای آن‌ها کاری عادی و روشن‌فکرانه خواهد بود!